ترون شین و... ــ تایپ و ارسال: همایون اوریا
۲۰ سپتمبر ۲۰۲۴
دو اثر از تجربیات ویتنام
(۷)
تبلیغ مسلحانه
تبلیغ مسلحانه به دو بخش تقسیم می شود:
بخش اول: وظائف تبلیغ مسلحانه خطوط کلی آن و تدارکاتش.
بخش دوم: متشکل کردن و رهبری فعالیت های واحد های تبلیغ مسلحانه.
در جریان تجربۀ عملی انقلاب در ویتنام، در جریان تجربیاتمان طی جنگ مقاومت ضد فرانسه در گذشته و جنگ ضد آمریکا در حال حاضر و تحت شرایط سلطۀ سخت و پرقدرت دشمن و در زمانی که دشمن نقشه های متعددی برای نابود کردن جنبش انقلابی پیاده میکند، در چنین شرایطی اگر برای تهییج توده ها و ساختمان پایگاه ها به تبلیغ بپردازیم و بخواهیم تنها از مبارزه سیاسی استفاده کنیم، دشوار است. از این رو لازم است که گذشته از تبلیغ، برای حمایت از پایگاه و انقلاب و جنبش توده های خلق از نیرو های مسلح استفاده کنیم، از این نظر بود که به تشکیل واحد های تبلیغ مسلحانه بپردازیم.
بخش اول ــ وظائف، خطوط اصلی و تدارکات تبلیغ مسلحانه:
یکم ــ وظائف: در جریان تجربیات خود به این نتیجه رسیدیم که برای تبلیغ، وظائف عام و عینی وجود دارد:
۱ـ وظائف عام: برای دست زدن به کار تبلیغاتی در بین توده ها به خاطر بسیج آنها جهت ساختمان پایه های سیاسی، متشکل ساختن و رهبریشان در مبارزه از سطح پائین به بالا و به اشکال مخنلف هم چنین به خاطر پیش رفتن آنها به سوی قیام ها و آغاز جنگ پارتیزانی و در جریان کار تبلیغاتی باید واحد های تبلیغی را برای این که از خود دفاع کنند و همچنین برای این که قوای نوکران دشمن را مجازات کرده، سلطۀ دشمن را درهم بشکنند و شرایطی به وجود آورند که برای بسیج توده ها و ساختمان پایگاه مناسب باشد، مسلح کنیم.
۲ ‐ وظائف عینی: تبلیغ مسلحانه چهار وظیفه دارد:
وظیفۀ عینی اول: تعالی بخشیدن به آگاهی سیاسی توده ها، ساختمان پایه هائی در پشت خطوط دشمن، متشکل کردن توده ها در سازمان ها، سرپرستی و آموزش کادر های محلی. به خاطر رهبری جنبش انقلابی محلی این وظیفه خود به چهار نکته اساسی تقسیم می شود:
الف ‐ باید نقشه ها، مانور ها و ماهیت وحشی استثمارگر دشمن را به توده ها بشناسانیم و بدین ترتیب آگاهی طبقات خلق را ارتقاء بخشیده نفرتشان را از دشمن افزون کرده و به آنها ثابت کنیم که هیچ راهی جز انقلاب و جنگیدن با دشمن وجود ندارد.
ب ‐ توده ها را به خط و سیاست جبهۀ آزادیبخش کاملاً آگاه گردانیم تا این که آنان به جبهه و خط سیاسی اش ایمان یابند.
پ ‐ در جریان کار تبلیغی در بین توده ها و در طی بسیج آنان به ساختن پایه ها، باید از بین آنها انقلابی ترین عناصر را انتخاب کنیم تا تبدیل به کادر ها و هسته های جنبش انقلابی گردند.
ت ‐ باید توده ها را در سازمان های انقلابی مثل اتحادیه های زنان، دهقانان و جوانان متشکل سازیم.
وظیفۀ عینی دوم: متشکل کردن و رهبری کردن خلق در جنگ علیه دشمن و در مبارزه اش از اشکال اولیه به اشکال کامل تر، یعنی این که کاری کنیم تا برای گرفتن قدرت از دشمن قیام کنند. این وظیفه خود به دو بخش تقسیم میشود:
الف ‐ رهبری خلق در طرح شعار ها و غنی تر ساختن این شعار ها با استفاده، از اشکال قانونی مبارزه و سیاست های ابلهانۀ دشمن بخاطر مسلح نمودن خلق با مباحثات و شعار های ساده مانند: مبارزه به خاطر آزادی های دموکراتیک و منافع اقتصادی روزانه، طی مبارزه برای تحقق شعار های ساده است که توده ها را برای برداشتن شعار های عالی تر آماده می کنیم.
ب‐ توده ها را در مبارزۀ سیاسی شان علیه سربازگیری اجباری، کار اجباری، دستگیری ها و غارتگری ها و دزدی های دشمن رهبری و کمکشان می کنیم تا مبارزۀ خود را از این اشکال ساده به درهم کوبیدن دستگاه های اداری دشمن " به خاطر گرفتن قدرت " ارتقاء دهند.
مثال هائی چند از مبارزه به خاطر آزادی های دموکراتیک و مصالح اقتصادی روزمره بهدست میدهیم. زمانی که دشمن مردم را در روستا های ستراتژیک جمع کرد، اعلام کرد که برنج و پول به آنها خواهد داد، اما هیچ به آنها نداد، کادر های ما توده ها را رهبری کردند که از دشمن بخواهند به آنها برنج و پول بدهد، در غیر این صورت برای گذران حیات خود، به روستا های خویش باز گردند، مثلاً زمانی که سربازان دشمن به زنان در روستا تجاوز می کنند، ما توده ها را به سوی ادارات دست نشانده در بخش رهبری می کنیم تا توده ها به مسؤولین بگویند شما می گوئید رژیم جمهوری خلق را حمایت می کنید، پس چرا به افراد تان اجازه می دهید به روستا های ما آمده به زنانمان تجاوز کنند؟ در همین دو مثال به روشنی می بینیم که ما می توانیم توده ها را در ارتقاء مبارزاتشان از سطح پائین به بالا رهبری کنیم.
وظيفه عینی سوم: دست زدن به عملیات نظامی به پشتیبانی از کار تبلیغی بین توده ها و به خاطر تشکل و آموزش نیرو های مسلح محلی و آغاز کردن جنگ پارتیزانی در مناطق. این وظیفه خود به چهار بخش تقسیم می شود:
الف ‐ نابود کردن قوای دشمن و مصمم شدن برای نابود کردن سلطۀ سیاسی دشمن، به خاطر شکستن سلطه اش بر خلق و بالا بردن روحیه انقلابی خلق.
ب ـ تنظیم واحد های پارتیزانی و واحد های دفاع از خود و آموزش سیاسی و نظامی دادن به آنان.
پ ‐ تشکیل و رهبری نیرو های پارتیزانی و واحد های دفاع از خود و خلق در مبارزه مسلح شان علیه دشمن تا جنگ پارتیزانی را آغاز کنند.
ت ‐ رهبری عملیات ایجاد روستا های جنگجو.
وظیفۀ عینی چهارم: رهبری توده ها در زمینه های مختلف تولید و افزایش آن و آماده کردن نیرو های انسانی و مادی خلق برای ایجاد شرایط جهت ساختن پایه های پارتیزانی چهار وظیفۀ عینی تبلیغ مسلحانه اند، لیکن باید وضعیت عینی، امکانات واقعی کادر هایمان، شرایط منطقه و زمان عمل، همه مناسب باشد تا انجام این وظائف را به عهده واحد های تبلیغ مسلحانه بگذاریم. با توجه به شرایط این وظائف ممکن است اضافه شود و یا از آن کم گردد.
دوم ‐ خطوط کلی:
به خاطر این که اجرای این وظائف سنگین به عهدۀ واحد های مسلحانه گذاشته شده، لازم است که خطوط کلی ای برای آن رسم کنیم تا این واحد ها از آن پیروی کرده و از نتیجه بخشی کار خود مطمئن شده از خطا بپرهیزند، و اینست خطوطی که ما ترسیم می کنیم:
الف ‐ باید ابتداء تاکید بر مبارزۀ سیاسی داشته باشیم و بعد مبارزۀ مسلحانه. باید بیش از تأکید به عملیات جنگی بر کار تبلیغی تأکید کنیم. در پراتیک انقلاب در ویتنام می بینیم که انقلاب کار خلق و توده هاست و باید توده ها با تصمیم آزادانه و آگاهانۀ خود انقلاب کنند. بنا براین، هدف از کار تبلیغی نفوذ در اعماق توده ها برای بسیج آنان و ساختن پایه های سیاسی و رهبری توده هاست تا علیه دشمن انقلاب کنند و قدرت را به دست گیرند. بدین ترتیب وظیفۀ اصلی واحد های تبلیغ مسلحانه، کار سیاسی است. و اگر این واحد ها نتوانند این وظیفه را خوب انجام دهند، نیرو های مسلح نخواهند توانست به مبارزۀ مسلحانه بپردازند.
چون تبلیغ مسلحانه بین توده ها در شرایطی انجام می گیرد که دشمن بر خلق سلطه دارد و هر گونه فشار و تروری علیه اش اعمال می کند، ما در جریان کار تبلیغی برای بسیج سیاسی و ساختن پایه، باید به عملیات نظامی دست بزنیم، اما این عملیات باید کاملاً در خدمت بسیج توده باشد، نباید به هدف نابود کردن دشمن صورت گیرد. اما بعضی از واحد های تبلیغ مسلحانه این خطر بزرگ را نمی فهمند و بالاخره ناچار می شوند که به جاده پرپیچ و خم افتند.
بعضی از آغاز کار تکیه بر کار نظامی می کنند و برای به پیش راندن جنبش توده تلاش نمی کنند و بدین ترتیب در آخر باز ناچار می گردند که بازگشته و بر کار سیاسی تأکید کنند.
منطقه... را در استان... مثال بزنیم. جبهه در سال ۱۹۶۰ یک واحد تبلیغ مسلحانه به رهبری رفیق " سون" به این منطقه فرستاد، ابتداء رفیق این خطر بزرگ را درک نکرده وارد عملیات نظامی شد و پیروزی هائی نیز به دست آورد. توده ها را به شور آورد و انقلاب را تقویت کرد. اما دشمن جواب سختی به آن داد و واحد مذکور مجبور شد که عقب نشینی کند و جنبش توده ها چون پایه ای نداشت، به سطح بسیار پائین فرو نشست. این واحد وقتی به پایگاه انقلابی بازگشت، سیاست و خط جبهه را مورد مطالعه قرار داد و درکش کرد، سپس به واحد های کوچک تقسیم شده و اعضایش به توده ها پیوستند تا پایه ریخته، یک جنگ پارتیزانی را در سراسر منطقه به وجود آورند. در سال ۱۹۶۷ میلادی توده ها شوریدند و قدرت را به دست گرفته، خود زمام امور خویش را به عهده گرفتند. این پیروزی را مدیون جنبش انقلابی سال های ۶۵- ۶۶ توده ها بودیم که در جریان حمله ضد انقلابی دشمن در فصل خشکی، پارتیزانها و نیرو های محلی در منطقه توانستند تنها در یک دهکده از ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۴،۸۰۰ نظامی دشمن را بکشند. در این دهکده برخی از سربازان گارد ملی نیز بودند، لیکن نتوانستند ادارات اجرائی خود را در آن به وجود آورند و مجبور شدند حکومت نظامی اعلام کنند و در آن شرایط پارتیزانها فعالیت خود را ادامه دادند. زمانی که عملیات نظامی برای بسیج توده ها و ساختن پایه ها مفید واقع شود، باید دست به عمل نظامی بزنیم، اما در صورتی که عملیات نظامی در زمان ایجاد پایه ها باشد باید از درگیر شدن با دشمن بپرهیزیم. باید توجه داشته باشیم که جایز نیست از عملیات نظامی به طور مطلق دست بکشیم. اگر انجامش ضروری بود، باید بر تمام سختی ها چیره شویم و به جنبش توده ها در جهت تکامل کمک کنیم. مبارزۀ مسلحانه ای که واحد های تبلیغ مسلحانه انجام میدهند عبارت است از: ترور مزدوران مرتجع و سایر عملیات نظامی، یعنی زمانی که شرایط مناسب باشد، ما می توانیم به خاطر افزودن اعتماد توده ها و ضربه زدن به سلطه سیاسی دشمن پیش از این که شروع به ساختن پایه های سیاسی کنیم، دست به عملیات نظامی بزنیم، لیکن باید همیشه در ذهن خود داشته باشیم که این عملیات نظامی باید در خدمت ایجاد شرایط برای بسیج توده ها و ساختمان پایه های سیاسی باشد. مثلاً در بخش... واقع در استان... مردم زیر سلطه نیرومند دشمن قرار داشتند. نیروهای مزدور قوی بودند و افتخار می کردند و می گفتند که کمونیست ها ضعیفند و هیچ کاری نمی توانند علیه ما بکنند. آنها به مردم دستور داده بودند که به مجرد این که یکی از کادر ها را ببینند، به ادارات دولتی خبر دهند و اگر خبر ندهند، خائن به حساب می آیند. بدین ترتیب مردم ترسیده بودند، برخی اعتماد خود را از دست داده و به مجرد این که یکی از کادر های انقلابی را می دیدند فرار می کردند. به خاطر درهم شکستن سلطۀ دشمن بر خلق و افزودن اعتماد مردم به انقلاب، در شاهراه شماره یک کمین گرفتیم. در این کمین دو گروه از نیرو های دشمن را نابود کردیم، مقداری سلاح را به غنیمت گرفتیم و گروهبان ارتش مزدور را نیز اسیر کردیم، این جریان اثری عظیم در منطقه گذاشت، سلطۀ سیاسی و نظامی دشمن را شکست و پس از این حادثه به جای این که کادر ها به دنبال جوانان بروند، جوانان خود به دنبال کادر های انقلابی می گشتند. از اینجا ما شروع به متشکل ساختن توده ها و ساختن پایه های سیاسی کردیم و نهضت جنگ پارتیزانی را آغاز نمودیم. باید تبلیغ و کار سیاسی را دو وظیفۀ اساسی تبلیغ مسلحانه به حساب آوریم. هر زمان دست به مبارزۀ مسلحانه بزنیم، غرضمان فقط تحقق هدف سیاسی است. در تطبیق این خط کلی باید مواظب باشیم که بدام این انحرافات خطرناک نیفتیم:
۱ ‐ عجله در قیام مبارزۀ مسلحانه به خاطر آزادی سریع منطقه و نادیده گرفتن کار سیاسی و تأکید بر کار مسلحانه.
۲ ‐ ترسیدن از عملیات تروریستی دشمن و این که جرأت نکنیم عملیات نظامی را آغاز کرده و پیکار مسلحانه را به پیش رانیم و حال آن که درگیری با دشمن در آن زمان ضروری بوده، شرایطش برای ما مناسب باشد و به ساختن پایه های سیاسی کمک کند.
۳ ‐ خواست ها: کادر تبلیغ مسلحانه باید در رفتن به میان توده ها و پیوند گرفتن با آنان و به خاطر بسیج شان و ساختن پایه های سیاسی پیگیر باشد، چرا کادر باید پیگیر باشد؟ به این دلیل:
الف ‐ زیرا توده ها زیر سلطه ستم و ترور دشمن اند و از این رو هم از دشمن می ترسند و هم فریب مانور ها، تبلیغات، جنگ روانی و اخلاط کاریش در مورد انقلاب را خورده اند. بنابراین اطلاعات آنها از انقلاب ناچیز است و بدین ترتیب، برای آگاهی سیاسی دادن به آنها و بسیج نمودن شان وقت زیاد لازم داریم.
ب ‐ باید سیاست انقلاب و نقش های سیاسی اش را برای توده ها روشن کنیم، باید مانور ها و نقشه های دشمن را به توده ها بشناسانیم، باید آگاهی طبقاتی شان را بالا ببریم و کمک شان کنیم که علیه دشمن انقلاب کنند، این وظائف ساده نیستند، بلکه دشوارند و پیچیده و اگر در پیوند یافتن با توده ها و رفتن به میان آنها پیگیر نباشیم، نخواهیم توانست آنان را بسیج کنیم.
ج – عمل تبلیغ مسلحانه مبارزه ای است بین ما و دشمن به خاطر کسب اعتماد توده ها. جنبش انقلابی در مرحله ای اوج می گیرد و در مرحله ای به سستی می گراید، در حال مد و جذر است، به رروی خطی مستقیم حرکت نمی کند. کادر ها نباید هنگام مد انقلاب مغرور گردند و یا هنگام جذر انقلاب ناامید شوند، بلکه باید با پیگیری به میان توده ها روند و با آنان پیوند گیرند به خاطر رهبری جنبش.
مثلاً در جنوب ویتنام در زمان حکومت " دیم " و برادرش سلطه دشمن از پایه تا مرکز قوی بود. در هفت سطح، کمیته های اداری تشکیل داده بودند و هر کس می خواست از دهکده بیرون برود، می بایست از اداره مسکن دهکده موافقت می گرفت و موافقت بخشدار منطقه را نیز به دست می آورد. مردم را ساعت ۷ صبح جمع می کردند و به آنها دستور می دادند که هر کادری را دیدند گزارش کنند وگرنه مجازات خواهند شد. بدین ترتیب بخشی از مردم اعتماد خود را از دست دادند و از انقلاب رو گرداندند. شب هنگام، اداره اجرائی محل مردم را مجبور می کرد در دهکده پاسداری بدهند. در هر پنج متر یک نفر را می گذاشتند که باید چراغی را در دست داشته باشند و اگر کادری را دید، باید طبل بزند و مشعل ها را برای یافتن کادر روشن کند. در چنین شرایطی اگر واحد های تبلیغ مسلحانه سخت نمی کوشیدند، فائق آمدن بر دشواری ها و انجام وظائفشان بسیار مشکل بود، چرا که رو به رو شدن با مردم بسیار مشکل بود. حال برای شما شرحی می دهیم که چگونه کادر های ما توانستند وظائف خود را انجام دهند. شب که می شد، تغییر قیافه می دادیم و به برج های مراقبت نزدیک شده، به حرف های مردم گوش می دادیم و می کوشیدیم که بفهمیم چه کسانی خوبند و چه کسانی بد اند. این کار چندین شب تکرار می کردیم. پس از این که عناصر نیکو را می شناختیم، می کوشیدیم که به طور مخفی وارد برج مراقبت شده و با افراد خوب رو به رو شویم و سیاست جبهه و امر انقلاب را به طور عام برایشان شرح دهیم. گاهی اوقات کادر های تبلیغ مسلحانه در جا هائی که در کشتزار ها هست، برای خود پناهگاهی حفر می کنند، زیر نظر می گیرند و به آنها نزدیک شده و می کوشند با آنها صحبت کنند، خیلی وقت ها می شود که دهقان می ترسد و برای خبر دادن طبل می زند، کادر می گریزد. اما باید باز هم همین عمل را تکرار کنند، تا دهقان به او اعتماد کند و با او تماس برقرار سازد. این عمل نیاز به صبر و پیگیری عظیم دارد.
یک تجربۀ دیگر از پیوند با توده ها:
آنچه تجربۀ ما می گوید آنست که اگر می خواهیم توده ها را در فعالیت های گوناگون بسیج کنیم و اگر می خواهیم بتوانیم رهبری شان کنیم، باید به میان آنها برویم و با آنها پیوند بگیریم، چرا که تنها از این راه است که ما می توانیم به احساسات آنها، آرزو هایشان و درد هایشان پی ببریم و تنها با تحقق شعار " با توده زندگی کنیم و با توده ها بخوریم " خواهیم توانست آنها را به حرکت در آوریم و تنها بدین طریق است که خواهیم توانست همۀ احتمالات مؤقتی را بشناسیم، همۀ شرایط جنبش را به روشنی دریابیم و بدین ترتیب بتوانیم جنبش را درست رهبری کنیم. وجود کادر در شرایط سخت به توده ها اعتمادی استوار می بخشد، به ویژه که توده ها در شرایط سخت به کادر ها اعتماد می کنند و آنها را به مثابۀ تکیه گاه خود می دانند و از آنان در حل مشکلات خود کمک می گیرند، هر قدر شرایط دشوار تر باشد، نیاز به وجود کادر هم بیشتر می شود. مثلاً تیره ترین سال های انقلاب در جنوب ویتنام سال های ۱۹۵۸ ‐ ۱۹۵۹، زمانی که دشمن ایجاد وحشت کرده بود و تعداد بسیاری از کادر ها کشته شده و یا به زندان ها افتاده بودند، در بعضی از استان ها پنج کادر بیشتر نمانده بود، اما چون می دانستند که با توده ها چگونه پیوند گیرند و در زمان مناسب دوستی آنها را جلب کنند، نه تنها توانستند جنبش را حفظ کنند، بلکه توانستند تکاملش بخشند و قیام های عمومی سال های ۱۹۵۹ ‐ ۱۹۶۰ را به وجود آورند.
طی این مدت رفیق " لی دوان " دبیر کل حزب ما خود را به صورت دهقانی در آورد و چندین ماه برای صید ماهی در برنجزار ها ماند که با دهقانان در تماس باشد و بالاخره پس از چندین ماه یک نفر را یافت و با این یک نفر توانست پایه ای بسازد و شروع به متشکل کردن دیگران کرد و پس از مدتی طولانی منطقه سفید را به منطقه ای تبدیل کردند که جنبش انقلابی در آن وجود داشت. به خاطر نفوذ در بین توده ها و به خاطر در تماس بودن با آنها و به خاطر ساختن پایه های سیاسی باید واحد های تبلیغ مسلحانه دارای شرایط زیرین باشد:
الف ‐ ثبات انقلابی: ارادۀ استوار و شجاعت یعنی این که کادر هرگز از رو به رو شدن با دشواری ها و مشقات روی باز نگرداند و هرگز نهراسد، مثال: دشمن یکی از اعضای دختر یک واحد تبلیغ مسلحانه در دهکده...در بخش.. در استان... را دستگیر کرد. دشمن بسیار کوشید که او را به اعتراف وادارد، با تمام ابزار ها و شیوه های وحشیانه او را شکنجه کرد، دشمن به او آب صابون می خوراند، او را در آفتاب سوزنده می گذاشت و به اعضای تناسلی اش برق وصل می کرد، اما او هیچ اعتراف نکرد. این مثال نمونۀ عظیمی از شجاعت و قهرمانی به خلق داده و اعتماد توده ها نسبت به انقلاب را افزایش داد و ما توانستیم یک نمونه از ثبات انقلابی در برابر توده ها ترسیم کنیم. پس از این که این دختر از زندان گریخت، در دهکدۀ ستراتژیک به توده ها پیوست و به کار خود ادامه داد.
ب ‐ کادر های تبلیغ مسلحانه باید نظریات توده ها را دریابند و به قدرت و توانشان اطمینان داشته باشند، خالصانه در خدمت مصالح توده ها باشند و به طور اساسی به توده های فقیر که بیشترین کینه و نفرت را نسبت به دشمن دارند، اتکاء کنند. کادر به هیچ عنوان نباید اعتمادش را به توده ها از دست بدهد، چرا که توده های استثمار شده و فقیر همیشه به انقلاب ایمان دارند، مثالی برای روشن شدن این نکات:
مثال پیرمردی را می آوریم. در یکی از دهکده های ستراتژیک در سال های ۱۹۶۲ ‐ ۱۹۶۳ دشمن در جنوب ویتنام تعداد بسیاری از دهکده های ستراتژیک ساخت، در این سال ها سلطۀ دشمن بر خلق قوی بوده و از این روی خلق از انقلاب می ترسید و مردم هر وقت کادری را می دیدند، با طبل زدن خود خبر می دادند. از این نظر ما تصمیم گرفتیم روستا های ستراتژیک را ویران کنیم تا هیبت دشمن و تسلطش را بر مردم درهم شکنیم و زمانی که یکی از این دهکده ها را به آتش کشیدیم، پیرمردی که گفتیم در کار خاموش کردن آتش شرکت کرده بود و می گفت، بگذارید من به خاموش کردن آتش بپردازم تا دشمن گول بخورد و شما آتش را شعله ور تر کنید. باید همه دهکده های ستراتژیک را آتش بزنید تا خلق نجات یابد. در خانه ای از محل مزدوران دشمن سؤال کردم، دهقانی با صدای بلند فریاد کشید: نه اینجا نیستند و با انگشت محل اختفای آنان را به ما نشان داد و زمانی که از آنها خواهیش کردیم کمی برنج به ما بدهید، دهقان با صدای بلند فریاد کشید ما برنج نداریم، بروید خانه را بگردید، تا مطمئن شوید که برنج نداریم. در عین حال به ما اشاره کرد، ما مفهوم اشاره اش را نفهمیدیم، اما شب هنگامی که به سوی برج رفتیم تا استراق سمع کنیم، حرفهایشان را شنیدیم و شنیدیم که یکی از آنها می گفت: این ویت کنگ مردابه ای... است، محل اختفای مزدوران را به او نشان دادیم، اما نرفت اسیر شان کند و از او خواستم که مقدار برنج موجود در خانه ام را بردارد، اما برنداشت. علاوه بر همۀ اینها کادر باید در کار خود جهت بسیج توده ها، در فعالیت های مختلف استاد باشد و به عنوان اولین قدم باید به میان توده ها برود، افکار و احساسات آنها را بفهمد و از زندگی دشوار گذشته خودش برای آنها بگوید تا آنها در جواب، مشقات و سختی های زندگی خود را برایش بازگو کنند و از این طریقه کینه آنها را نسبت به دشمن عمق بخشد و یاری شان کند تا منافع طبقاتی خود را بشناسند و سپس کادر باید گام بعدی را بردارد و آن روشن کردن توده هاست. باید سیاست و خط حزب را برایشان تشریح کند و بکوشد تا گام به گام آنها را در مبارزه با دشمن از سطح پائین به سطح بالا آموزش دهد. کادر باید بداند چگونه تجربۀ خود را جمع بندی کرده و نتایج اش را بیرون کشد تا حرکات توده ها را جهت داده و در انقلاب رهبری شان کند.
ج ‐ کادر باید کاملاً مخفی کار کند، زیرا عامل مخفی کاری در هر فعالیت انقلابی بسیار اهمیت دارد و هر کس می خواهد دشمن به او دست نیابد، مخفی کاری کند. واحد های تبلیغ مسلح در پشت جبهۀ دشمن مشغول کارند، در جائی که شبکه وسیعی از مزدوران و جاسوسان و دستگاه های پیچیدۀ جاسوسی و بازجوئی هست. در این شرایط اگر کادر رعایت مخفی کاری را نکند، نه تنها نخواهد توانست کار خود را انجام دهد، بلکه ممکن است در معرض خطر نیز قرار گیرد، مثلاً ادارۀ اجرائی در جنوب ویتنام شبکه ای از جاسوسان در تمام خانه های بخش ها تشکیل داد و در هر دهکده پایگاهی برای جاسوسان ترتیب داد که در کمین کادر های انقلابی نشسته تعقیب شان کنند. اینها شیوۀ حیله گرانه ای در پیش گرفته بودند، مثلاً میدانستند که برخی از افراد فلان خانواده به شمال ویتنام رفته اند و این خانواده، خانواده ای مترقی است، لیکن یک فرد ناباب در آن هست، مخفیانه سراغ او می رفتند و با او تماس می گرفتند و او را مزدور مخفی می کردند، در خانواده ای دیگری می دیدند که برخی افراد خانواده به منطقه آزاد شده رفته اند، اما مثلاً پدر خانواده آدم بدی است، می کوشیدند تا او را به خود نزدیک کرده و به یک مزدور تبدیل کنند، اما باز در این حال دهقانان به این خانواده احترام می گذاشتند و بدین ترتیب برای کادر بی نهایت دشوار بود که به کار خود ادامه دهد. بدون رعایت مخفی کاری، چرا که هر اشتباه، و هر ذره اطلاعاتی لو رفتن سبب زیان های سنگینی برای انقلاب می شود.
ادامه دارد